تصور کنید
تصور کنید 10 یا 15 سال بعد، تهران:
- پیادهروها مانند خیابانها خطکشی میشوند، پیادهروهای سمت راست خیابان برای مسیر رفت مردم و پیادهروهای سمت چپ برای برگشت قرار داده میشوند!
- حجم نیروهای پلیس برای کنترل رفت و آمد تا آنجا بالا میرود که به طور متوسط برای هر شهروند یک پلیس مشغول فعالیت است! علیالقاعده مدیریت این تعداد پلیس و رفع نیازهای آنان، خود یک معضل حاد خواهد بود.
- مقرر میشود تا هر کس با سرعت بالاتر از حدّ مجاز در پیادهرو بدود، مبلغ یک میلیون تومان جریمه شود! (تورم را هم در نظر گرفتهام!).
- تردّد موتورسیکلت در تهران بالکل ممنوع خواهد شد!
- اتوبوسها به قدری زیاد میشوند که در خطهای ویژه با فاصلهی یک تا دو متر از همدیگر حرکت میکنند و از بالا که نگاه کنی، به شکل یک قطار چند کیلومتری به نظر میرسند. با این حال باز هم مسافران در حال لهشدهگی سوار آنها میشوند!
- در دولت وزارتی به نام «وزارت کنترل ترافیک پایتخت» تشکیل خواهد شد و کسر قابل توجهی از بودجهی کشور در هر سال، بی بحث و جدل، در اختیار آن قرار خواهد گرفت.
- وزرای این وزارتخانه هر کدام با انبوهی از برنامههای جامع و ضربتی و زودبازده و... از مجلس رأی اعتماد میگیرند، اما حدّ اکثر شش ماه دوام میآورند، حالا یا خودشان سرسام میگیرند و استعفا میدهند و یا به واسطهی استیضاح نمایندهگان سرنگون میشوند!!
- 80% مردمی که روزانه در تهران و محیطهای کاری مشاهده میشوند، ساکن تهران نیستند و هر روز صبح مسافتی بین 40 تا 200 کیلومتر را از منزل تا محل کار خود میپیمایند. شهرکهای و شهرهای اطراف تهران اشباع شدهاند، اما تهران هنوز اشباع نشده!! از این تعداد حدود 40 تا 50% از شهرهای قم، قزوین، سمنان، آمل و بابل، کاشان و حتا شاهرود به تهران میآیند. در نظر داشته باشید که تا آن زمان تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده که قطارها، اتومبیلهای تندرو و البته هواپیما و به احتمال بسیار زیاد بالگردههای شخصی! رنج این فواصل را بر مردم هموار میکنند!
- ... شما حدس بزنید!
- ۹۲/۱۰/۱۳